اعترافات جدید قاتل الهه حسین‌نژاد

همه چیز در یک لحظه رخ داد و نتوانستم خشم خودم را کنترل کنم

با خنده و تمسخر به من گفت. حتی عکس‌های داخل گوشی‌اش و تفریحاتش را به من نشان داد و گفت از زندگی‌ات لذت ببر، چرا افسرده‌ای؟ من یاد همسرم افتادم. خیلی عاشقش بودم و او ترکم کرده بود. همه درگیری‌ها و حرف‌های همسرم در ذهنم تداعی شد.

کد مطلب: ۳۴۴۳۸
لینک کوتاه کپی شد
همه چیز در یک لحظه رخ داد و نتوانستم خشم خودم را کنترل کنم
به گزارش روبرونیوز،

دیروز گفتی که از حرف‌های الهه عصبانی شدی و به همین دلیل کنترلت را از دست دادی و او را به قتل رساندی. آخرین جمله‌ای که الهه قبل از مرگ گفت، چه بود؟

گفت چرا افسرده‌ای و در لحظه حال زندگی نمی‌کنی؟ نمی‌دانم چرا حرف هایش مرا به یاد همسرم انداخت. الهه هم مثل همسرم می‌گفت از زندگی لذت ببر.

خب کجای این جمله بد بود؟

با خنده و تمسخر به من گفت. حتی عکس‌های داخل گوشی‌اش و تفریحاتش را به من نشان داد و گفت از زندگی‌ات لذت ببر، چرا افسرده‌ای؟ من یاد همسرم افتادم. خیلی عاشقش بودم و او ترکم کرده بود. همه درگیری‌ها و حرف‌های همسرم در ذهنم تداعی شد. او با من بد کرد اما من هنوز دوستش داشتم. در یک لحظه دچار جنون شدم و ناگهان چاقویی که پایین در ماشین گذاشته بودم را برداشتم و به او ضربه زدم.

الهه صندلی جلو نشسته بود؟

بله.

چرا اینقدر گریه می کنی؟

چون خیلی عذاب وجدان دارم. در مسیر اشتباهی قرار گرفتم و بدشانسی آوردم. ای کاش می شد زمان به عقب برمی گشت.

اگر زمان به عقب برمی گشت، چه می کردی؟

توقف می کردم و از الهه می‌خواستم از ماشین پیاده شود.

چه ساعتی الهه سوار ماشینت شد؟

فکر می کنم حدود ساعت ۷ بعدازظهر بود.

منتظر مسافر بودی که او را دیدی؟

کار من مسافرکشی است. الهه دور میدان آزادی بود که گفت اسلامشهر و منم تصمیم گرفتم مسافر برای اسلامشهر سوار کنم. وقتی سوار شد، حتی ۲۰ دقیقه هم منتظر مسافران دیگر ماندم. ای کاش مسافر پیدا می شد. شاید اگر مسافر پیدا می شد، سرنوشت من به اینجا کشیده نمی شد. اما باور کنید من جانی بالفطره نیستم. نه انگیزه‌ام سرقت بود و نه جنایت. ببیند من شماره کارتم را به الهه دادم که کرایه‌ام را واریز کرد. اگر قصد جنایت یا سرقت داشتم چنین سرنخی از خودم به جا می‌گذاشتم؟ یا چرا باید گوشی‌اش را رها می‌کردم و چرا آن را نفروختم؟ اصلا چرا طلاهایش را سرقت نکردم؟ مقتول همراهش طلا داشت؟ باور کنید همه چیز در یک لحظه رخ داد و من نتوانستم خشم خودم را کنترل کنم.

چه شد که شماره کارت به او دادی؟

وقتی مقتول از من خواست حرکت کنم و گفت کرایه مسافران دیگر را هم می‌دهد، ‌ سوار شدم و راه افتادم. بعد انگار یک چیزی ته دلم گفت که نکند کرایه ندهد! برای همین در همان لحظه اولیه شماره کارتم را به او دادم و گفتم کرایه را واریز کن. او هم با موبایلش کرایه را به حسابم واریز کرد.

 

پایان خبر|

نظرات

نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.

پربازدیدترین
آخرین اخبار