کنکور ویترین تازهٔ نابرابری؛ چرا فرزندان محرومان از رقابت حذف میشوند؟
آمار تازه، یک هشدار جدی است: اگر نظام آموزشی همچنان در خدمت بازتولید نابرابری بماند، در آینده نزدیک نهتنها عدالت اجتماعی، بلکه سرمایه انسانی کشور به خطر خواهد افتاد. در چنین شرایطی، رتبههای برتر کنکور دیگر نشانه «هوش و تلاش» نیستند؛ بلکه بیشتر شبیه برچسبی هستند که روی توان مالی خانوادهها خورده است.

اعلام تازه معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش، پرده از واقعیتی برداشت که سالهاست زیر پوست نظام آموزشی جریان دارد: ۷۰ درصد دارندگان رتبههای زیر سه هزار کنکور، فرزندان خانوادههای ثروتمند هستند.
این عدد به معنای آن است که مسیر رسیدن به رشتههای برتر دانشگاهی و در نهایت مشاغل پردرآمد، در ایران بیش از آنکه به استعداد و تلاش فردی وابسته باشد، به وضعیت اقتصادی خانواده گره خورده است.
مدرسه؛ نقطه آغاز تبعیض
نظام آموزشی به ظاهر با شعار «برابری فرصتها» بنا شده، اما در عمل مدرسه دولتی در یک روستا یا حاشیه شهر، هیچ شباهتی به مدارس خصوصی در شمال تهران ندارد. کیفیت معلم، امکانات آموزشی، کلاسهای فوقبرنامه و حتی محیط فرهنگی، فاصلهای نجومی میان این دو فضا ایجاد کرده است.
دانشآموزی که در مدرسهی لاکچری درس میخواند، از همان ابتدا در مسیری قرار میگیرد که به رتبههای برتر ختم میشود؛ در حالی که همتای روستایی یا عشایریاش، حتی برای دسترسی به کتاب کمکدرسی یا یک معلم خصوصی باید با هزار مانع بجنگد.
صنعت میلیاردی کنکور
بازار آموزش کنکور در ایران به یکی از پردرآمدترین صنایع آموزشی بدل شده است؛ مؤسساتی که با شهریههای میلیونی، کلاسهای آنلاین و حضوری، و بستههای آموزشی گرانقیمت، دسترسی به موفقیت در کنکور را «قیمتگذاری» کردهاند. طبیعی است که در چنین شرایطی، سهم دهکهای پایین درآمدی در این رقابت نابرابر هر سال کمتر میشود.
کنکور؛ دستگاه غربال طبقات اجتماعی
کنکور قرار بود ابزاری برای انتخاب علمی و عادلانه باشد، اما حالا بیشتر شبیه دستگاهی است که طبقات اجتماعی را غربال میکند.
- ثروتمندان → دانشگاههای برتر، رشتههای پزشکی، مهندسی و حقوق، و در نهایت مشاغل پردرآمد.
- کمبرخورداران → رشتههای کمتقاضا، دانشگاههای دورافتاده و شغلهایی که اغلب با ناامنی شغلی همراه است.
نتیجه؟ چرخهای که در آن ثروت، ثروت میآورد و فقر، فقر.
پیامدهای اجتماعی نابرابری آموزشی
این شکاف آموزشی صرفاً یک آمار خشک نیست؛ تبعاتی جدی برای جامعه دارد:
- ناامیدی و سرخوردگی نسل جوان در مناطق محروم.
- تمرکز قدرت و ثروت در یک طبقه محدود و عمیقتر شدن فاصله طبقاتی.
- مهاجرت نخبگان کمبرخوردار که در سیستم داخلی جایی برای پیشرفت نمیبینند.
- افزایش بیاعتمادی به عدالت اجتماعی و گسترش حس بیانگیزگی در میان اکثریت جامعه.
راهکارها؛ از شعار تا عمل
کارشناسان بارها پیشنهاد دادهاند که:
- سهمیهبندی معنادار برای مناطق محروم بازنگری و تقویت شود.
- سرمایهگذاری در آموزش ابتدایی و متوسطه در مناطق محروم جدی گرفته شود.
- نظام ارزشیابی دانشآموزان از سلطه کنکور و مؤسسات کنکوری آزاد شود.
- عدالت آموزشی به یک مطالبه ملی تبدیل شود، نه یک شعار اداری.
آمار تازه، یک هشدار جدی است: اگر نظام آموزشی همچنان در خدمت بازتولید نابرابری بماند، در آینده نزدیک نهتنها عدالت اجتماعی، بلکه سرمایه انسانی کشور به خطر خواهد افتاد. در چنین شرایطی، رتبههای برتر کنکور دیگر نشانه «هوش و تلاش» نیستند؛ بلکه بیشتر شبیه برچسبی هستند که روی توان مالی خانوادهها خورده است.
نویسنده: نویسا راد