یادداشت دامون قنبرزاده، منتقد درباره ویدیوی خفتگیری نفیسه روشن
اگر شما کسی مانند آیسان اسلامی را دنبال میکنید (که بیشک میکنید!) پس حق ندارید به فحاشی دیگران (که آن هم از روی عصبانیت و ترس اتفاق افتاده است) بتازید. اگر هم میگویید زن نباید فحش بدهد که این هم حرف بیربطیست و به قول امروزیها «جنسیتزده»! اصلاً بیایید سررشتهی داستان را گم نکنیم: موضوع فحش دادن نیست، موضوع کشتی سوراخسوراخیست که در آن نشستهایم ...

گویا یک خانم بازیگر، وسط اتوبانی در تهران مورد هجوم یک شخص قرار میگیرد. این خانم پس از این حمله (که خودش از آن به خفتگیری تعبیر میکند) ویدئویی ضبط میکند که با عصبانیت در حال برونریزیست. نکتهی عجیبِ داستان برای من کامنتهای ملت است که به لحن و ادبیات خانم بازیگر گیر دادهاند، جای آنکه از حمله به یک زنِ تنها ناراحت باشند. همان آدمهایی که صبح تا شب کسی مانند آیسان اسلامی را دنبال میکنند که فحش و بدوبیراه مثل نقل و نبات در زبانش میچرخد حالا اینجا شدهاند استاد ادبیات فارسی و به زنی که تحت فشار عصبی شدیدی قرار گرفته، تاختهاند که: «این چجور لحنیست؟! چهقدر بیادب! چه معنی دارد که زن فحش بدهد؟!» فحشهای آبدار آیسان اسلامی میشود خندهدار و بامزه، فحشهای یک خانم عصبانی میشود بیادبی!
من کاری به گذشتهی این خانم و کارهایی که کرده ندارم. اصلاً بیایید فرض بگیریم ایشان بازیگر نیست و یک خانمیست که در این جامعه دارد زندگی میکند؛ آدم ناامید میشود، نهفقط از اوضاع مملکت که دیگر خفتگیری و دزدی و فلان و بهمان مانند آب خوردن اتفاق میافتد، بلکه از مردمی که انگار راه را گم کردهاند و نمیدانند باید به چه کسی اعتراض کنند و چرا. زنی که به خاطر یک اتفاق ترسناک دچار حملهی عصبی شده است و مانند بید میلرزد (که این از لحن کلامش هم کاملاً پیداست)، باید از طرف ملت نیز مورد حمله قرار بگیرد که: «چهقدر بیادبی»؟! الان ادب و تربیت و نزاکت کلام کجای این داستانِ غمانگیز است و چه اهمیتی دارد؟
اگر شما کسی مانند آیسان اسلامی را دنبال میکنید (که بیشک میکنید!) پس حق ندارید به فحاشی دیگران (که آن هم از روی عصبانیت و ترس اتفاق افتاده است) بتازید. اگر هم میگویید زن نباید فحش بدهد که این هم حرف بیربطیست و به قول امروزیها «جنسیتزده»! اصلاً بیایید سررشتهی داستان را گم نکنیم: موضوع فحش دادن نیست، موضوع کشتی سوراخسوراخیست که در آن نشستهایم ...
پایان خبر|