مهران مدیری در «پامپ»؛ اسطورهای که با مردم قهر است؟
در «پامپ»، مدیری در برابر پرسشهای واقعی مردم ـ از ناتمام ماندن «قهوه تلخ» تا سرنوشت موزه دورهمی ـ یا طفره رفت یا سکوت کرد. این در حالی است که بسیاری از مخاطبان بهخاطر درخواستهای احساسی او، نسخههای قانونی خریدند و حالا با قفسههایی پر از سیدیهای بیسرانجام ماندهاند؛ بیآنکه حتی یک عذرخواهی صریح بشنوند.
حضور مهران مدیری در برنامه «پامپ» با اجرای امیرحسین قیاسی، نه صرفاً یک گفتوگوی تلویزیونی، که یک زلزله رسانهای بود؛ حضوری که بیش از آنکه به خاطرهسازی ختم شود، پرسشهای جدی و بعضاً تلخی را درباره جایگاه امروز مدیری در ذهن مخاطب بهوجود آورد. از همان لحظه ورود، با کلاهی که تا روی چشمها پایین آمده و عینکی که بیش از محافظت، کارکرد استتار داشت، مشخص بود مدیری نه برای گفتوگو، که گویی برای تحمل یک اجبار ناخواسته آمده است.
۱۲ میلیارد برای یک ساعت؛ دستمزد یا فاصله؟
شایعه دریافت ۱۲ میلیارد تومان دستمزد برای یک برنامه یکساعته، حتی اگر تأیید رسمی هم نشود، بهخودیخود نشانهای از شکاف عمیق میان مدیری و افکار عمومی است. مدیری زمانی نماد «مردم» بود؛ حالا اما این عدد ـ واقعی یا اغراقشده ـ بیش از هر چیز نماد فاصله طبقاتی و ذهنی او با همان مردمی است که روزی برایش صف میکشیدند.
نگاه از بالا؛ وقتی مخاطب مزاحم است
در طول برنامه، مدیری نهتنها تلاشی برای گرمکردن فضا نکرد، بلکه چند بار با تأکید گفت که با اصرار و خواهش قیاسی به برنامه آمده است؛ جملهای که ناخواسته این پیام را منتقل میکرد: «من اینجا بدهکار کسی نیستم.»
این لحن، برای چهرهای که شهرتش را از طنز مردمی گرفته، چیزی جز تکبر رسانهای بهنظر نمیرسید.
کارنامهای که دیگر دفاع نمیشود
منتقدان مدتهاست درباره افت شدید آثار مدیری هشدار میدهند. از «ساعت پنج عصر» تا «ساعت شش صبح» و «قهوه پدری»، مسیری دیده میشود که بیشتر به سقوط تدریجی شباهت دارد تا تجربهگرایی. مدیریِ امروز، در مقام کارگردان، نه در طنز موفق است و نه در سینمای جدی.
با این حال، او همچنان با ژستی روشنفکرانه از طنز رضا عطاران انتقاد میکند؛ طنزی که دستکم هنوز با مردم حرف میزند، نه از بالا به آنها.
نانِ دهه هشتاد؛ سرمایهای که تمام نمیشود؟
واقعیت تلخ این است که مهران مدیری بیش از سه دهه است که از اعتبار آثاری تغذیه میکند که با قریحه نویسندگانی چون خشایار الوند، پیمان قاسمخانی و امیرمهدی ژوله شکل گرفتند. مدیری البته مجری قابلی بود، اما امروز این پرسش جدی مطرح است:
اگر آن تیم خلاق نبود، مدیری امروز کجای این جایگاه میایستاد؟
پرسشهای بیپاسخ؛ بدهی به مخاطب
در «پامپ»، مدیری در برابر پرسشهای واقعی مردم ـ از ناتمام ماندن «قهوه تلخ» تا سرنوشت موزه دورهمی ـ یا طفره رفت یا سکوت کرد.
این در حالی است که بسیاری از مخاطبان بهخاطر درخواستهای احساسی او، نسخههای قانونی خریدند و حالا با قفسههایی پر از سیدیهای بیسرانجام ماندهاند؛ بیآنکه حتی یک عذرخواهی صریح بشنوند.
عصبانیت، افشاگری و فقدان تشکر
بخشی از عصبانیت مدیری در برنامه، ظاهراً ریشه در افشاگریهای اخیر درباره زندگی شخصی، کنسرتهای دبی و درآمدهای نجومیاش داشت. اما سؤال اینجاست:
آیا پاسخ به این حجم از محبت مردمی، باید خشم و حمله باشد؟
مدیری شاید برای اولینبار میتوانست بهجای خودستایی و نمایش محفوظات، از مردمی تشکر کند که با وجود همه لغزشها، هنوز دوستش دارند.
اسطورهای که باید انتخاب کند
مهران مدیری امروز در نقطهای ایستاده که یا باید دوباره به مردم برگردد، یا بپذیرد که محبوبیتش متعلق به گذشته است.
او هنوز سرمایه اجتماعی بزرگی دارد، اما این سرمایه اگر فقط صرف کنسرتهای نجومی، پروژههای ضعیف و نگاه از بالا شود، دیر یا زود به خاطرهای نوستالژیک تبدیل خواهد شد؛ خاطرهای که بیش از هر چیز، حسرت «آن مدیریِ دهه هشتاد» را زنده میکند.
نویسنده: آرزو ایرانیخواه