«به هر که میخواهی بگو»؛ فروپاشی اعتماد در بیمارستانهای دولتی ایران
بیمارستانهای دولتی قرار بود پناهگاه طبقات کمدرآمد جامعه باشند؛ جایی که شهروندان بتوانند با هزینه کمتر خدمات درمانی دریافت کنند. اما در عمل، این مراکز به صحنه رنج مضاعف بیماران و خانوادههایشان بدل شده است. بیمار، که در شکنندهترین لحظات زندگی خود به بیمارستان پناه میآورد، حالا باید نگران اشتباهات پزشکی، کمبود امکانات و حتی رفتار تحقیرآمیز پرسنل باشد.

در روزگاری که درمان باید پناه آخر بیماران باشد، روایتهای تازه از بیمارستانهای دولتی ایران تصویری به شدت هولناک از وضعیت موجود به دست میدهد. یاسمن صادق شیرازی، روزنامهنگار ایرانی، در پستی در شبکه اجتماعی «ایکس» تجربه خود از بیمارستان سینا را چنین بازگو کرده است:
«به اورژانس رفتیم، حتی یک بالشت نداشتند. سه بار میخواستند آمپول مریض دیگری را به مادرم تزریق کنند. وقتی مانع شدم که رزیدنتها عمل جراحی کنند، پرستار به مادرم گفت زیاد زنده نمیمانی، تخت را خالی کن.»
او مینویسد وقتی به مدیریت اعتراض کرده، پاسخ شنیده است: «اینجا دولتی است، توقع نداشته باش.» و وقتی تهدید کرده که موضوع را به وزیر بهداشت خواهد رساند، با پاسخی تکاندهنده روبهرو شده است: «به هر که میخواهی بگو.»
بحران امکانات و اخلاق در بیمارستانها
این روایت تنها یک تجربه شخصی نیست؛ بلکه بازتاب وضعیتی عمومی است که بسیاری از شهروندان در مراجعه به بیمارستانهای دولتی با آن روبهرو میشوند: کمبود ابتداییترین امکانات، فشار سنگین بر کادر درمان، و سهلانگاریهایی که میتواند جان بیماران را بگیرد. وقتی حتی یک بالش در اورژانس موجود نیست یا دارو و تزریق اشتباه به بیماران پیشنهاد میشود، مسئله دیگر تنها «کمبود منابع» نیست؛ بلکه بحرانی عمیقتر در اخلاق حرفهای و نظام نظارت است.
قربانی اصلی: بیماران بیقدرت
بیمارستانهای دولتی قرار بود پناهگاه طبقات کمدرآمد جامعه باشند؛ جایی که شهروندان بتوانند با هزینه کمتر خدمات درمانی دریافت کنند. اما در عمل، این مراکز به صحنه رنج مضاعف بیماران و خانوادههایشان بدل شده است. بیمار، که در شکنندهترین لحظات زندگی خود به بیمارستان پناه میآورد، حالا باید نگران اشتباهات پزشکی، کمبود امکانات و حتی رفتار تحقیرآمیز پرسنل باشد.
ریشههای بحران؛ از کمبود بودجه تا بینظارتی
کارشناسان حوزه سلامت بارها هشدار دادهاند که بودجه ناکافی و فرسودگی زیرساختها تنها بخشی از ماجراست. مشکل اصلی، به نبود نظام مؤثر نظارت و پاسخگویی بازمیگردد. وقتی مدیری به بیمار میگوید «اینجا دولتی است، توقع نداشته باش» یا پرستاری به جای دلداری به بیمار میگوید «زیاد زنده نمیمانی، تخت را خالی کن»، این نشان میدهد که چرخه نظارت و مسئولیتپذیری در بخش دولتی به شدت آسیب دیده است.
فروپاشی اعتماد عمومی
بحران بهداشت و درمان در ایران فقط یک بحران خدماتی نیست؛ بلکه به فروپاشی اعتماد عمومی منجر میشود. مردمی که به بیمارستانهای دولتی امیدی ندارند، ناچار میشوند به بخش خصوصی پرهزینه پناه ببرند؛ آن هم در شرایطی که بحران اقتصادی، توان مالی اکثریت جامعه را تحلیل برده است. نتیجه روشن است: سلامت به امتیازی طبقاتی تبدیل میشود، نه حقی همگانی.
روایت روزنامهنگار ایرانی از بیمارستان سینا، زنگ خطری برای کل نظام درمانی کشور است. وقتی مدیری در برابر اعتراض میگوید «به هر که میخواهی بگو»، در واقع اعلام میکند هیچ سازوکاری برای پاسخگویی وجود ندارد. این بیپاسخماندگی، همان چیزی است که سلامت عمومی را به پرتگاه کشانده و جان بیماران را به کالایی کمارزش بدل کرده است.
اگر اصلاح فوری در ساختار و نظارت بر بیمارستانهای دولتی صورت نگیرد، اعتماد به نظام سلامت بیش از پیش فرو میریزد و این بار نهفقط بیماران، که کل جامعه بهای آن را خواهد پرداخت.
نویسنده: دارا مجد