یادداشتی از زهرا محمودوند، مجری حوزه ورزشی تلویزیون
از ماست که بر ماست
گاهی خود ما مسبب تبعیض و تحقیر علیه زنان هستیم با فرض اینکه هرگز دامن گیرمان نخواهد شد اما میشود و نتیجه اش چرخه ای ست که اعتماد به نفس را از زنان برای رانندگی، مدیریت، جدایی و ....میگیرد.

چرا زن در برابر زن؟
پاسخ موجز در گرو جنسیت گرایی ست؛ به این معنا که زنان با همجنسان خود نامهربان تر از مردان هستند.
بیاید یک گام عقب تر برویم؛ بله درست است که خشونت علیه زنان در همه طبقات اجتماعی، اقتصادی، نژادی، سنی و جغرافیایی به چشم میخورد، هر چند که نباید فراموش کرد که مردان هم ممکن است مورد سوء رفتار و خشونت زنان واقع شوند؛ ولی بخش وسیعی از انواع خشونت، از جانب مردان علیه زنان رخ میدهد.
اما اینچنین به نظر میرسد که مقابله و تبعیض علیه یک گروه زمانی دردناکتر است که کننده آن هم مشمول همان دسته باشند، یعنی زنان علیه زنان !
به قول فیلیس چسلر؛ ما زنان را از یک سو فرشتهخو میخوانیم و به آنها چهرهای آرمانی میبخشیم و از سویی دیگر آنها را به عناوین مختلف تحقیر میکنیم. نمونه سادهاش رانندگی زنها.
جالب اینجاست که انتظارات زنان از همجنسان خود عجیب و نامعقول است و با توقعاتی که آنها از مردان دارند، متفاوت است.
احتمالا ما زنان تمایل داریم که خطاهای همجنسان خود را نبخشیم، اما در مورد خطاها یا معایب مردان، بیشتر به گذشت علاقه داریم. نمیتوان منکر این شد که مردان بهتنهایی مسئول تفکر مردسالارنه نیستند، زنان هم این تفکر را میپسندند و حتی گاهی همدست هم محسوب میشوند.
ما بحث نرانیم در آن نکته که پیداست
از ماست که بر ماست
گاهی خود ما مسبب تبعیض و تحقیر علیه زنان هستیم با فرض اینکه هرگز دامن گیرمان نخواهد شد اما میشود و نتیجهاش چرخهای ست که اعتماد به نفس را از زنان برای رانندگی، مدیریت، جدایی و ....میگیرد.
برای قطع این چرخه باید از خود شروع کرد؛ یعنی باور به سروده مولانا؛
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا