علی نصیریان از فقدان بهرام بیضایی گفت؛ بیضایی یکی از ستونهای اساسی و استوار تئاتر بود
علی نصیریان، با ابراز حسرت از مهاجرت این هنرمند بزرگ گفت: «تلخترین بخش ماجرا این است که بیضایی سالها دور از وطن زیست. جامعه هنری ایران میتوانست از حضور و خلاقیت او بیش از این بهرهمند شود، اما شرایطی رقم خورد که این امکان از ما گرفته شد.»
درگذشت بهرام بیضایی، یکی از تأثیرگذارترین چهرههای تاریخ تئاتر و سینمای ایران، موجی از اندوه را در میان هنرمندان برانگیخته است. علی نصیریان، بازیگر پیشکسوت و از نسل بنیانگذاران تئاتر نوین ایران، با ابراز تأسف عمیق از این فقدان، بیضایی را از ارکان غیرقابل جایگزین هنر نمایش در ایران توصیف کرد.
نصیریان در گفتوگویی با ایران تئاتر با اشاره به جایگاه یگانه بیضایی گفت: «او از معدود هنرمندانی بود که در زبان، جهانبینی و ساختار نمایشی، امضای شخصی داشت. بیضایی نهفقط نمایشنامهنویس یا کارگردان، بلکه یک جریان فکری در تئاتر و سینمای ایران بود؛ جریانی که برآمده از شناخت عمیق فرهنگ، اسطوره و تاریخ این سرزمین بود.»
این بازیگر باسابقه با مرور نخستین سالهای فعالیت بیضایی یادآور شد: «از اوایل دهه ۴۰، بیضایی به جمع هنرمندان تئاتر پیوست. فعالیت خود را بهعنوان دستیار در کنار چهرههایی چون داوود رشیدی آغاز کرد و بهتدریج مسیر مستقل نویسندگی و کارگردانی را در پیش گرفت؛ آن هم در دورانی که امکانات آموزشی و آکادمیک چندانی وجود نداشت و همه چیز بر پایه مطالعه، تجربه و تلاش فردی شکل میگرفت.»
نصیریان با تأکید بر وجه پژوهشی آثار بیضایی افزود: «او تنها به صحنه و دوربین محدود نماند. پژوهشهای مکتوب و نمایشنامههایش امروز بهعنوان بخشی از سرمایه ادبیات نمایشی ایران شناخته میشوند. بیضایی قابل تکرار نبود و رفتن او بهمعنای پایان یک نوع نگاه خاص به تئاتر است.»
او با ابراز حسرت از مهاجرت این هنرمند بزرگ گفت: «تلخترین بخش ماجرا این است که بیضایی سالها دور از وطن زیست. جامعه هنری ایران میتوانست از حضور و خلاقیت او بیش از این بهرهمند شود، اما شرایطی رقم خورد که این امکان از ما گرفته شد.»
نصیریان در پایان، با اشاره به اندوه شخصی خود تصریح کرد: «همیشه افسوس خوردهام که فرصت همکاری مستقیم با بهرام بیضایی و حمید سمندریان برایم فراهم نشد. فقدان بیضایی تنها از دست دادن یک هنرمند نیست؛ این یک خلأ جدی در حافظه فرهنگی و هنری ایران است که بهسادگی پر نخواهد شد.
نویسنده: شهاب دانا