پارک ملی گلستان؛ میراث میلیونساله در آستانه فرسایش
پارک ملی گلستان، یکی از قدیمیترین ذخایر زیستی ایران و جهان، امروز در وضعیتی بهسر میبرد که میتوان آن را نمادی از بیتوجهی ساختاری به محیطزیست در ایران دانست. این پهنه ۹۲ هزار هکتاری که بخشی از جنگلهای هیرکانی ۴۰ تا ۶۰ میلیون ساله را در خود جای داده، شش دهه پیش با هدف حفاظت از گونههای نادر گیاهی و جانوری به ثبت رسید. اما امروز، پس از دههها بهرهبرداری نادرست، ویلاسازی، پروژههای عمرانی بیضابطه و کمکاری نهادی، به مرز بحران رسیده است.

پارک ملی گلستان، یکی از قدیمیترین ذخایر زیستی ایران و جهان، امروز در وضعیتی بهسر میبرد که میتوان آن را نمادی از بیتوجهی ساختاری به محیطزیست در ایران دانست. این پهنه ۹۲ هزار هکتاری که بخشی از جنگلهای هیرکانی ۴۰ تا ۶۰ میلیون ساله را در خود جای داده، شش دهه پیش با هدف حفاظت از گونههای نادر گیاهی و جانوری به ثبت رسید. اما امروز، پس از دههها بهرهبرداری نادرست، ویلاسازی، پروژههای عمرانی بیضابطه و کمکاری نهادی، به مرز بحران رسیده است.
۱. حفاظت با حداقل نیرو
طبق استانداردهای جهانی، چنین وسعتی باید تحت نظارت صدها محیطبان و متخصص باشد. اما در پارک ملی گلستان تنها ۳۰ محیطبان فعال حضور دارند؛ آنهم با خودروهای فرسوده، تجهیزات ناکافی و شیفتهایی فراتر از توان انسانی. بسیاری از این نیروها داوطلبانه و با عنوان «آتشبان» فعالیت میکنند. در سال جاری، دو محیطبان در درگیری مستقیم با شکارچیان غیرقانونی کشته شدند؛ فاجعهای که ضعف ساختار حفاظت محیطزیست ایران را بار دیگر عیان کرد.
۲. آتشسوزیهای تکرارشونده و نابودی زیستگاهها
ترکیب جنگل، دشت و کوهستان پارک گلستان، آن را به زیستگاهی یگانه برای پلنگ ایرانی، گوزن زرد، شوکا و صدها گونه دیگر تبدیل کرده است. با این حال، این تنوع زیستی در برابر آتشسوزیهای پیدرپی آسیبپذیر شده است. تنها در تابستان امسال بیش از ۱۷۰ هکتار از جنگلها و مراتع پارک در آتش سوختند. نبود سامانههای پیشرفته هشدار حریق و کمبود امکانات اولیه مانند دوربین حرارتی و خودروهای ویژه، مقابله با این بحران را به کاری طاقتفرسا و پرهزینه تبدیل کرده است.
۳. زخم توسعهگری بیضابطه
فراتر از تهدیدات طبیعی و انسانی، آنچه ضربهای جدیتر بر پیکر این میراث وارد کرده، رانتخواری و توسعهگری بدون ضابطه است. ویلاسازیهای گسترده در شمال کشور، عبور جادهها از دل جنگلهای هیرکانی، و پروژههای اقتصادی دولتی و شبهدولتی طی چهار دهه اخیر بخشهای وسیعی از جنگلها را بلعیدهاند. این روند نهتنها به تخریب مستقیم طبیعت منجر شده، بلکه الگوی زیستگاهی حیاتوحش را برهم زده است.
۴. ناتوانی ساختار حکمرانی محیطزیست
آنچه شرایط را پیچیدهتر میکند، شکاف میان ظرفیتهای قانونی و اجرای عملی است. ایران در اسناد بینالمللی چون ثبت جنگلهای هیرکانی در یونسکو، خود را متعهد به حفاظت معرفی میکند، اما در عمل، کمبود بودجه، فقدان اراده سیاسی و نگاه کوتاهمدت به زمین بهعنوان منبعی برای درآمدزایی، عرصه را برای محیطبانان تنگ کرده است.
۵. میراث در خطر، آینده مبهم
پارک ملی گلستان تنها یک جنگل نیست؛ حافظه زیستی ایران و بخشی از تاریخ طبیعی کره زمین است. بقای این منطقه مستقیماً به توانایی ما در مدیریت پایدار و اصلاح ساختارهای معیوب بستگی دارد. اگر روند فعلی ادامه یابد، ایران نهتنها میراثی طبیعی را از دست خواهد داد، بلکه با بحرانهای گستردهتر زیستمحیطی ـ از تشدید تغییرات اقلیمی محلی تا کاهش منابع آب و خاک ـ مواجه خواهد شد.
پارک ملی گلستان امروز در خط مقدم نبرد میان توسعه بیضابطه و حفاظت پایدار قرار دارد. حفاظت از آن دیگر تنها یک وظیفه ملی نیست، بلکه مسئولیتی تاریخی در برابر نسلهای آینده و جهان به شمار میرود. بدون تغییر بنیادین در سیاستگذاری، تأمین بودجه کافی و تجهیز محیطبانان، این جنگلهای میلیونساله ممکن است به خاطرهای محو در کتابهای تاریخ بدل شوند.
نویسنده: نویسا راد