علی ضیا و شهرام شبپره؛ گفتوگویی بیمحابا، بیتحلیل و بیهدف
مصاحبه نه پرسشمحور بود، نه تحلیلمحور. نه دغدغهمند، نه مستندساز. بلکه صرفاً به فضایی ستایشآمیز و ذوقزده از یک خواننده تبعیدی محدود شد. نه از تبعات سانسور گفت، نه از مهاجرت فرهنگی، نه از گسست نسلها. هیچ اشارهای به خطوط قرمز، هیچ دیالوگی درباره مرز بین نوستالژی و واقعیت تاریخی. گویی مجری فقط میخواست از «شهرام» امضا بگیرد، نه از او بپرسد.

گفتوگوی اخیر علی ضیا با شهرام شبپره، موجی از واکنشها در فضای رسانهای و اجتماعی به راه انداخت؛ مصاحبهای که بعضی آن را یک تابوشکنی هوشمندانه خواندند، اما از نگاه حرفهای، بیشتر شبیه یک لغزش رسانهای بیمحابا بود تا یک اقدام ژورنالیستی مؤثر.
در کشوری که کوچکترین اشاره به چهرههای ممنوعالورود هنری دهه ۵۰ میتواند حاشیهساز شود، حضور بیواسطه خوانندهای چون شهرام شبپره در قاب یک برنامه ایرانی (ولو در فضای مجازی) جای شگفتی دارد.
علی ضیا، که در سالهای گذشته تلاش کرده چهرهای متفاوت از یک مجری معمولی صداوسیما نشان دهد، این بار پا را از حد معمول فراتر گذاشت؛ اما نه در مسیر حرفهای، بلکه بیشتر در مسیر احساساتی و فاقد برنامهریزی.
مصاحبه او نه پرسشمحور بود، نه تحلیلمحور. نه دغدغهمند، نه مستندساز. بلکه صرفاً به فضایی ستایشآمیز و ذوقزده از یک خواننده تبعیدی محدود شد. نه از تبعات سانسور گفت، نه از مهاجرت فرهنگی، نه از گسست نسلها. هیچ اشارهای به خطوط قرمز، هیچ دیالوگی درباره مرز بین نوستالژی و واقعیت تاریخی. گویی مجری فقط میخواست از «شهرام» امضا بگیرد، نه از او بپرسد.
نکته جالبتر آن است که این مصاحبه در سایه سکوت نهادهای ناظر صورت گرفت؛ آیا این یک حرکت هماهنگشده برای آزمودن سطح تحمل نظام رسانهای کشور بود؟ یا صرفاً یک اقدام خودسرانه و ناشی از کمتجربگی؟ پاسخ هرچه باشد، واقعیت آن است که ضیا در قامت یک مجری رسانهای، نتوانست اقتضائات حرفهای و شرایط حساس اجتماعی را درک کند. اگر در پی عبور از سانسور بود، چرا با این سطح نازل از گفتوگو وارد شد؟ اگر صرفاً به دنبال دیدهشدن بود، چرا حاضر شد سرمایه رسانهای خود را خرج یک گفتوگوی بیپشتوانه کند؟
در شرایطی که هزاران هنرمند داخلی با محدودیتهای فراوان دستوپنجه نرم میکنند، اینگونه اولویتدادن به چهرههای ممنوعه خارجنشین ـ بدون ارائه تحلیل، نقد یا حتی زمینهسازی مناسب ـ نه جسارت است، نه نوآوری. بلکه یک نوع بیانضباطی رسانهای است که اگر نهادینه شود، هم به فرهنگ ضربه میزند، هم به اعتبار حرفهای رسانهگران.
به نظر میرسد ضیا، که روزی مجری محبوب صداوسیما بود، حالا به دنبال احیای خود در قالب «مجری متفاوت شبکههای اجتماعی» است؛ اما انتخاب مسیر بدون طراحی، چیزی جز ابتذال ژورنالیستی به همراه ندارد.
نویسنده: دارا مجد