مرد هزار رنگ
از کسی حرف میزنیم که یک روز گفت: «به عشق ششتاییها، شش ساله تمدید میکنم»، اما دو ماه بعد سر از الریان قطر درآورد و پرسپولیس را در فینال آسیا تنها گذاشت.

ببین آشی که پختی چقدر باید شور و بدمزه باشد که حتی وقتی با جواد خیابانی سرشاخ میشوی هم باز کمتر کسی بتواند پشتت در بیاید. این داستان غمانگیز شجاع خلیلزاده است! بندهی رنگ و ریا، اصولناپذیر و سرسپرده به منفعت و موقعیت. در این سالها هر کجا جهت باد تغییر کرد، شجاع اولین نفری بود که تسلیم شد؛ آنقدر که امروز ابایی ندارد برای خوشایند یک عده، روی قهرمانی «پاک» تراکتور تشکیک بگذارد، و حتی هفت جامی را که خودش طی این سالها با پرسپولیس به دست آورده بود، زیر سوال ببرد. میگویند آدم نجیب، در ظرفی که از آن غذا خورده آب دهان نمیاندازد. چه سادهایم ما؛ شجاع کجا، این حرفها کجا!
ضد قهرمان قصه ما، آدم عجیبی است که در رنجنامه خندهدارش علیه خیابانی، او را به اشغال جای گزارشگران جوان متهم میکند، در حالی که خودش در سونج سنی بالا و با وجود کلکسیونی از اشتباهات فردی، هنوز بازیکن فیکس تیم ملی است! البته که همه میدانند شجاع این جایگاه را بیشتر از پایمردی مدیون زبانش است؛ زبانی که امیر قلعهنویی هم اسیرش شد و از آن به نفع خودش بهره برد. چیزی که امیر از آن بیخبر بود، این بود که شجاع نه تنها اهل مجیزگویی و چاپلوسی هست، بلکه به معنای واقعی کلمه هیچ اعتقادی به هیچ پرنسیپی ندارد. به همین خاطر هم وقتی دیگر سودی در ادامه رابطه با قلعهنویی ندید، سریعاً از پشت به او خنجر زد و علیهاش مصاحبه کرد. شجاع اگر چیزی داشته باشد، وفا و مرام ندارد.
جانشین او خواهد بود. از کسی حرف میزنیم که یک روز گفت: «به عشق ششتاییها، شش ساله تمدید میکنم»، اما دو ماه بعد سر از الریان قطر درآورد و پرسپولیس را در فینال آسیا تنها گذاشت. چنین کاراکتری، «محال» نمیشناسد.
عبرت هزار باره از داستان خلیلزاده، فقط یک اصل ساده است؛ هیچوقت روی آدمی که حرمت «نمک» را نمیشناسد قمار نکنید، او برای چیز بزرگتری برای باختن ندارد. البته که شجاع یک روزه و یک شبه به این نقطه نرسید؛ سلوک سقوط او، داستانی طولانی دارد. ورق بزنید و حکایت گرسنه نفرت را در چند بزنگاه مهم مرور کنید…
منبع صفحه شخصی اینستاگرام رسول بهروش