نقدی بر بازی «بهنوش طباطبایی» در مجموعه «سووشون»
سایهای بر زری: وقتی لهجه، لحن و بازی، به جان «سووشون» میافتند
پررنگترین ضعف بازی طباطبایی، لهجه تصنعی و ناپایدار اوست. تماشاگر با زنی روبهروست که قرار است اهل شیراز و در دل یک جامعهی سنتی-مدرن قرار گرفته باشد، اما لهجهای که طباطبایی به کار میگیرد، گاهی بهشدت غلیظ و نادرست است، و گاه کلاً فراموش میشود.

بازی بهنوش طباطبایی در نقش زری در سریال سووشون یکی از تصمیمات بحثبرانگیز این اقتباس تلویزیونی است؛ تصمیمی که نهتنها موفق به زندهکردن قهرمان زن رمان سیمین دانشور نشد، بلکه در بعضی لحظات به کیفیت کلی اثر نیز لطمه زد.
نخستین و پررنگترین ضعف بازی طباطبایی، لهجه تصنعی و ناپایدار اوست. تماشاگر با زنی روبهروست که قرار است اهل شیراز و در دل یک جامعهی سنتی-مدرن قرار گرفته باشد، اما لهجهای که طباطبایی به کار میگیرد، گاهی بهشدت غلیظ و نادرست است، و گاه کلاً فراموش میشود. نه موسیقی گفتارش بافت بومی دارد، نه لحنش قانعکننده است. این نوسان لهجه نهتنها باعث کاهش باورپذیری شخصیت میشود، بلکه بیننده را مدام از فضای داستان بیرون میبرد؛ گویی زریای که در ذهن داریم، با دوبلهای ناموفق جایش را به بازیگری ناآماده داده است.
از ضعف لهجه که بگذریم، مشکل اصلی بازی طباطبایی در ناتوانیاش در انتقال لایههای روانی و درونی زری است. در حالی که زری در رمان دانشور زنیست در کشاکش عقل و احساس، در تردید میان خانهداری و کنش اجتماعی، در بازی طباطبایی بیشتر به زنی یکنواخت و خنثی بدل شده. او نه در لحظات عاشقانه با یوسف میدرخشد، نه در صحنههای تنش و درگیری عاطفی، و نه حتی هنگام سوگ و درد. صدای بدون طنین، بازی صورت بیتحرک، و نگاهی که بیشتر خیره است تا معنادار، باعث شده تا زریای که باید تماشاگر را با خود درگیر کند، صرفاً در صحنهها حضور داشته باشد، بیآنکه اثری بگذارد.
در بسیاری از سکانسهای کلیدی، طباطبایی بهجای خلق حس، صرفاً «نقش» را اجرا میکند. واکنشهایش قابل پیشبینیاند، دیالوگگوییاش بینفس است و هیچگاه نمیتوان فراموش کرد که داریم بازیگری را تماشا میکنیم، نه خودِ زری را. حتی لباس و گریم، که باید به کمک بازیگر بیایند، در نبود حس و جان، نمیتوانند نقش را نجات دهند.
نمیتوان انکار کرد که طباطبایی بازیگری حرفهای است، اما بهنظر میرسد در این پروژه، یا شناخت درستی از جهان شخصیت نداشته، یا در اجرای آن توانش کم بوده. در هر دو حالت، انتخاب او برای این نقش مهم، با انتظارات ادبی و تاریخی مخاطبان خیلی جور درنمیآید.
در مجموع، «زریِ بهنوش طباطبایی» نه گرمای یک زن جنوبی را دارد، نه صلابت یک مادر روشنفکر را، نه سادگی یک زن سنتی را. او تنها سایهای است بر شخصیت قدرتمندی که سیمین دانشور خلق کرده بود؛ سایهای که سووشون را از درخشش مورد انتظار مخاطب بازمیدارد.
نویسنده نقد: نویسا راد