ادعای پرریسک بابک زنجانی؛ هشدار امنیتی واقعی یا بازی تازه در زمین افکار عمومی؟
در نهایت، توییت بابک زنجانی بیش از آنکه پاسخی بدهد، پرسشهای تازهای ساخته است؛ پرسشهایی که اگر بیپاسخ بمانند، نهفقط اعتبار سیاستهای ارزی، بلکه اعتماد عمومی به مدیریت اقتصادی و امنیت مالی کشور را نیز هدف میگیرند.
اظهارنظر تازه بابک زنجانی در شبکه اجتماعی ایکس، بار دیگر نام او را به کانون توجه افکار عمومی بازگردانده است؛ فردی که سالها با پروندهای سنگین در حوزه فساد اقتصادی شناخته میشود و حالا با طرح ادعایی امنیتی، انگشت اتهام را بهسمت یکی از حساسترین نهادهای اقتصادی کشور نشانه رفته است: بانک مرکزی.
زنجانی مدعی شده بانک مرکزی برای کنترل بازار رمزارز تتر، اقدام به خرید این رمزارز از مجموعه او کرده و بنا به درخواست رسمی، تترها به کیفپولهای شرکت خدمات انفورماتیک منتقل شدهاند. اما بخش جنجالی ماجرا آنجاست که به گفته او، آدرس این کیفپولها در مدت کوتاهی یا به «شبکههای معاند» اطلاعرسانی شده یا در فهرست توقیف اسرائیل قرار گرفتهاند؛ ادعایی که در صورت صحت، پیامدهایی فراتر از یک اختلاف اقتصادی دارد و به حوزه امنیت ملی گره میخورد.
پرسش اول: منبع افشا کجاست؟
هسته اصلی ادعای زنجانی بر یک سؤال کلیدی استوار است: نفوذ اطلاعاتی در بانک مرکزی یا رصد خارجی ساختارهای مالی ایران؟
در ادبیات امنیتی، افشای آدرس کیفپولهای مرتبط با نهادهای حساس، میتواند نتیجه چند سناریوی متفاوت باشد؛ از ضعفهای فنی و انسانی در حفاظت دادهها گرفته تا رصد تراکنشها از طریق ابزارهای تحلیلی بلاکچین که لزوماً به «نفوذ مستقیم» نیاز ندارد. در واقع، شفافیت ذاتی بلاکچین باعث میشود بسیاری از تراکنشها—even بدون افشای رسمی—قابل رهگیری و تحلیل باشند؛ نکتهای که در روایت زنجانی مغفول مانده است.
پرسش دوم: چرا حالا؟
زمانبندی این افشاگری نیز خود محل تأمل است. طرح چنین ادعایی از سوی فردی با سابقه قضایی سنگین، آن هم در شرایطی که بازار رمزارز و سیاستهای ارزی ایران زیر ذرهبین داخلی و خارجی قرار دارد، میتواند اهداف متعددی داشته باشد:
از تلاش برای بازتعریف تصویر عمومی خود بهعنوان «افشاگر» گرفته تا فشار غیرمستقیم بر نهادهای رسمی یا حتی ورود به بازیهای رسانهای و سیاسی. این پرسش جدی مطرح است که چرا این اطلاعات اکنون و در این قالب منتشر شدهاند؟
پرسش سوم: پاسخ نهادهای رسمی کجاست؟
در چنین ادعاهایی، سکوت یا واکنش دیرهنگام نهادهای مسئول میتواند به گسترش تردیدها دامن بزند. اگر روایت زنجانی نادرست یا ناقص است، شفافسازی فنی درباره نحوه خرید، نگهداری و انتقال رمزارزها میتواند بسیاری از ابهامات را برطرف کند. اگر هم بخشی از ادعاها واقعیت داشته باشد، مسئله از یک اختلاف اقتصادی فراتر رفته و نیازمند بررسیهای جدی امنیتی است.
فراتر از یک توییت
ماجرای اخیر نشان میدهد ورود نهادهای رسمی به بازار رمزارز، بدون چارچوبهای شفاف و پاسخگویی عمومی، میتواند به بحران اعتماد منجر شود؛ بهویژه وقتی روایت ماجرا از زبان چهرهای پرحاشیه و مسئلهدار منتشر میشود. در چنین فضایی، مرز میان «هشدار امنیتی» و «ادعای پرریسک» باریک است و تنها راه تشخیص، شفافیت نهادی و ارائه اطلاعات مستند است.
در نهایت، توییت بابک زنجانی بیش از آنکه پاسخی بدهد، پرسشهای تازهای ساخته است؛ پرسشهایی که اگر بیپاسخ بمانند، نهفقط اعتبار سیاستهای ارزی، بلکه اعتماد عمومی به مدیریت اقتصادی و امنیت مالی کشور را نیز هدف میگیرند.
نویسنده: آرزو ایرانیخواه