نقدی بر سریال «سووشون» به کارگردانی نرگس آبیار

سووشون؛ بازآفرینی یا بازنویسی؟

سووشونِ سریالی، بیش از آنکه تجربه‌ای تازه خلق کند، میراث ادبی را بدون تغییر، قاب گرفته است.

کد مطلب: ۳۴۹۷۰
لینک کوتاه کپی شد
سووشون؛ بازآفرینی یا بازنویسی؟
به گزارش روبرونیوز،

اقتباس از رمان ماندگار «سووشون» سیمین دانشور، بی‌تردید پروژه‌ای جسورانه و در عین حال پرچالش است؛ چرا که این اثر نه‌تنها یکی از ستون‌های اصلی رمان‌نویسی مدرن در ایران است، بلکه برای بخش زیادی از مخاطبان، جایگاه نوستالژیک و هویتی دارد.

به همین دلیل، مواجهه سینمایی یا تلویزیونی با آن نیازمند ظرافت، درک عمیق و البته خلاقیت است؛ چیزی که در سریال نرگس آبیار، تنها بخشی از آن دیده می‌شود.

 نقاط قوت: فضاسازی و وفاداری تصویری

در نگاه اول، سووشونِ آبیار تصویری دقیق، پرجزئیات و وفادار از دنیای رمان خلق می‌کند. از طراحی لباس‌ها و معماری خانه‌های اعیانی در شیراز دهه ۲۰ تا لحن دیالوگ‌ها، همه چیز حس یک بازآفرینی صحنه‌به‌صحنه از متن اصلی را دارد. این ویژگی، برای مخاطبانی که با رمان زیسته‌اند، خوشایند و آشناست.

بازی‌ دو شخصیت اصلی

در بسیاری از سکانس‌ها، بازی بهنوش طباطبایی بدون نیاز به دیالوگ، از طریق چشم‌ها و صورت، احساسات را منتقل می‌کند؛ از شک تا خشم، از عشق تا بی‌پناهی. اما وقتی شروع به دیالوگ‌گویی می‌کند، فارغ از ایراد لهجه، بعضی دیالوگ‌گویی‌ها بیش از حد تئاتری یا رسمی به‌نظر می‌رسند و از طبیعی‌بودن فضا کم می‌کنند.

بازی میلاد کی‌مرام نیز در بعضی سکانس‌ها با افت ریتم مواجه است، اما در مجموع کی‌مرام، «یوسف» را با اقتدار و در عین حال، با خصلت‌هایی انسانی به تصویر می‌کشد. رابطه‌‌اش با زری در بسیاری از سکانس‌ها از حالت کلیشه‌ای فراتر می‌رود و حس واقعی «فاصله عاشقانه» میان دو انسان با دو جهان فکری را به‌خوبی منعکس می‌کند

اما بازی او زمانی یکنواخت می‌شود که به سکانس‌های آرام‌تر یا خانوادگی که نیاز به ظرافت احساسی بیشتری دارد، می‌رسیم.

در بعضی صحنه‌ها، میان خشم و آرامش به‌درستی تعادل برقرار نمی‌شود و احساسات به‌صورت سطحی نمایش داده می‌شوند.

نقطه ضعف اصلی: از اقتباس تا تقلید

با این حال، مهم‌ترین ضعف سریال، در همان نقطه‌ای است که باید بزرگ‌ترین قوت آن می‌بود: اقتباس.

اقتباس موفق از یک رمان کلاسیک، به معنای وفاداری مطلق به متن نیست. فیلم یا سریال باید بتواند با درک روح داستان، ساختاری تازه، زبانی تصویری و روایت جذاب خود را خلق کند. در غیر این صورت، حاصل کار بیشتر شبیه به یک بازخوانی تصویری مستندگونه است تا یک درام تلویزیونی پرکشش.

در سووشونِ آبیار، فیلمنامه به‌قدری مقید به ساختار و روایت رمان باقی می‌ماند که مجال چندانی برای شخصیت‌پردازی خلاقانه یا گسترش دراماتیک نمی‌یابد. در بسیاری از سکانس‌ها، مخاطب بیش از آنکه درگیر کنش شود، صرفاً شاهد بازنمایی صحنه‌های آشنا از کتاب است. همین مسئله باعث شده تا ریتم سریال در برخی اپیزودها افت کند و حس پیش‌بینی‌پذیری بر تعلیق داستان غلبه داشته باشد.

احترامی بیش از حد که به قیمت جسارت تمام شد

نرگس آبیار فیلم‌نامه‌نویس و کارگردانی است که شناخت دقیقی از ادبیات و تاریخ دارد. سووشون او، اثری شریف است، اما مشکل دقیقاً همین‌جاست: این اثر آن‌قدر به رمان وفادار مانده که جایی برای تخیل کارگردان و بازآفرینی سینمایی باقی نگذاشته است. اقتباس باید جسارت در فاصله‌گذاری با متن را هم داشته باشد؛ وگرنه محصول نهایی بیشتر از آن‌که سریال باشد، به نسخه‌ای مصور از یک رمان معروف تبدیل می‌شود.

سووشونِ سریالی، بیش از آنکه تجربه‌ای تازه خلق کند، میراث ادبی را بدون تغییر، قاب گرفته است.

نویسنده: نویسا راد

نظرات

نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.

پربازدیدترین
آخرین اخبار