زن و بچه؛ ملودرامی که در باتلاق شعار و کلیشه فرو رفت
«زن و بچه» میتوانست یک درام خانوادگی تاثیرگذار باشد، اما با فیلمنامه ضعیف، کارگردانی پراکنده و بازیهای سطحی، به یک اثر شعاری و خستهکننده بدل شده است. فیلم نه تنها مخاطب را نمینشاند، بلکه او را دلزده و بیانگیزه رها میکند. این یک هشدار برای سینمای خانوادگی و ملودرام ایران است: بدون فیلمنامه و اجرای قوی، حتی سوژههای پرپتانسیل هم به شکست تبدیل میشوند.

فیلم «زن و بچه» با وعده روایت یک درام خانوادگی پرکشش وارد سینما شد، اما در عمل چیزی جز مجموعهای از اغراقها، کلیشهها و تصمیمات سطحی ارائه نکرد. این فیلم نه تنها مخاطب حرفهای را دلزده میکند، بلکه تماشاگر عام را هم پس میزند؛ اثری که بیش از آنکه سینما باشد، شبیه کاریکاتوری از زندگی واقعی است.
بازیها؛ تیپهای پیشپاافتاده
بازیگران گرفتار فیلمنامه ضعیف و هدایت ناپخته کارگردان شدهاند. شخصیتها هیچ عمق و تحول واقعی ندارند. بازیگر زن نقش اصلی، با تکرار لحن اغراقآمیز و واکنشهای قابل پیشبینی، به یک تیپ تکبعدی تبدیل شده است. مرد اصلی هم به کلیشه «مرد درمانده و عصبانی» محدود شده و بازیگران فرعی هم بیشتر برای پر کردن صحنه به کار گرفته شدهاند. نتیجه؟ لحظههای باورپذیر و انسانی در تعامل شخصیتها شکل نمیگیرند.
کارگردانی؛ پراکنده و بیانسجام
فیلم میان ملودرام خانوادگی و کمدی ناخواسته سرگردان است. قاببندیهای تکراری و میزانسنهای مصنوعی باعث شدهاند ریتم روایت کند و یکنواخت شود. صحنهها زنده و پویا نیستند و مخاطب نه با شخصیتها همذاتپنداری میکند و نه به داستان جذب میشود.
فیلمنامه؛ شعاری و دمدستی
ضعف فیلمنامه به وضوح در دیالوگها و ساختار داستانی دیده میشود. گرهها دمدستی و پیشبینیپذیر هستند و شخصیتها بدون انگیزه منطقی تغییر میکنند. حتی لحظات احساسی فیلم نیز مصنوعی به نظر میرسند و هیچ تاثیری بر مخاطب نمیگذارند.
تکنیکهای بصری و صدا؛ خستهکننده و بیروح
- فیلمبرداری: قابهای ایستا و تکراری، صحنهها را بدون پویایی و جذابیت بصری ارائه میکنند.
- نورپردازی و رنگ: انتخاب نور و رنگ هیچ کمکی به لحن داستان نمیکند و حس یکنواختی را تقویت میکند.
- موسیقی و صداگذاری: موسیقی اغراقآمیز و صداگذاری مصنوعی، تنها بر حس تصنعی بودن صحنهها افزوده و هیچ بار احساسی ایجاد نمیکند.
پیام و معنا؛ شعار جای داستان را گرفت
«زن و بچه» تلاش دارد به موضوعات خانواده و روابط میان نسلی بپردازد، اما در عمل گرفتار کلیشه و شعار شده است. هیچ تحلیل واقعی از جامعه و زندگی ارائه نمیشود و فیلم بیشتر حس «بیانیه دادن» دارد تا روایت داستانی واقعی.
«زن و بچه» میتوانست یک درام خانوادگی تاثیرگذار باشد، اما با فیلمنامه ضعیف، کارگردانی پراکنده و بازیهای سطحی، به یک اثر شعاری و خستهکننده بدل شده است. فیلم نه تنها مخاطب را نمینشاند، بلکه او را دلزده و بیانگیزه رها میکند. این یک هشدار برای سینمای خانوادگی و ملودرام ایران است: بدون فیلمنامه و اجرای قوی، حتی سوژههای پرپتانسیل هم به شکست تبدیل میشوند.
نویسنده: فرنوش آباء