۵ دی، روز تولد و وداع؛ بهرام بیضایی در غربت رفت، سینمای ایران بی‌ستون‌تر شد

بهرام بیضایی در غربت، با همه‌ اعتبار جهانی‌اش، زندگی‌ای سخت، خاموش و تلخ را گذراند؛ دور از صحنه‌هایی که حق طبیعی‌اش بود، و دور از مخاطبانی که با آثارش نفس کشیده بودند.

کد مطلب: ۳۵۶۷۸
لینک کوتاه کپی شد
۵ دی، روز تولد و وداع؛ بهرام بیضایی در غربت رفت، سینمای ایران بی‌ستون‌تر شد
به گزارش روبرونیوز،

  بهرام بیضایی، یکی از ستون‌های بی‌تکرار سینما، تئاتر و اندیشه ایران، روز ۵ دی ۱۴۰۴ درگذشت؛

روزی که زادروزش بود و حالا به شکلی نمادین، به روز وداع بدل شد.

او در ۸۷ سالگی و دور از خاک ایران چشم از جهان فروبست؛ در غربتی که سال‌ها با آن زیست، نه از سر انتخاب، که نتیجه‌ ایستادن بر سر اندیشه و نپذیرفتن سانسور.

بیضایی رفت؛

بی‌هیاهو،

دور از سرزمینی که عمرش را صرف روایت تاریخ، اسطوره، زن، قدرت و زخم‌های عمیق جامعه ایرانی کرده بود.

تلخی این روز، با جمله‌ای از خودش دوچندان می‌شود؛ جمله‌ای که پیش‌تر گفته بود و حالا شبیه وصیت‌نامه‌ای ناخواسته به نظر می‌رسد:

«در روزی که بهترین نبود، من به دنیا آمدم،

گریان بر مرگ امروزه خویش…»

ایستادن در برابر سانسور، هزینه‌ای به نام تبعید

بهرام بیضایی از معدود هنرمندانی بود که هرگز تن به سانسور نداد؛

نه زبانش را تعدیل کرد،

نه نگاهش را معامله.

همین ایستادگی، سال‌ها او را از امکان فیلم‌سازی و اجرای آثارش در ایران دور کرد و سرانجام به مهاجرت ناخواسته انجامید. او در غربت، با همه‌ اعتبار جهانی‌اش، زندگی‌ای سخت، خاموش و تلخ را گذراند؛ دور از صحنه‌هایی که حق طبیعی‌اش بود، و دور از مخاطبانی که با آثارش نفس کشیده بودند.

سینمای ایران؛ بی‌بیضایی، بی‌تقوایی، بی‌مهرجویی

سینمای ایران در سال‌های اخیر، یکی پس از دیگری ستون‌های اصلی خود را از دست داده است.

داریوش مهرجویی رفت،

و حالا بهرام بیضایی هم از میان ما کنار کشید؛

و پیش از آن، ناصر تقوایی سال‌هاست در سکوت، گوشه‌نشینی و انزوا، از سینما فاصله گرفته است.

سه نام بزرگ؛

سه چهره‌ بنیادین موج نوی سینمای ایران؛

که یا در غربت از دست رفتند، یا در انزوایی ناخواسته خاموش شدند.

آثار مهم و ماندگار بهرام بیضایی

بیضایی از معدود هنرمندانی بود که هم‌زمان در سینما، تئاتر و پژوهش فرهنگی آثاری مرجع و ماندگار خلق کرد.

فیلم‌های سینمایی شاخص:

  • رگبار
  • غریبه و مه
  • چریکه تارا
  • مرگ یزدگرد
  • باشو، غریبه‌ی کوچک
  • شاید وقتی دیگر
  • مسافران

نمایشنامه‌ها و آثار نمایشی برجسته:

  • مرگ یزدگرد
  • پهلوان اکبر می‌میرد
  • آرش
  • سلطان مار
  • چهار صندوق

آثار او تلفیقی کم‌نظیر از اسطوره، تاریخ، سیاست و انسان معاصر بودند؛ با نگاهی که سینما و تئاتر ایران را برای همیشه تغییر داد.

مرگ در غربت، زندگی در حذف

بیضایی سال‌ها دور از ایران زیست؛

نه از سر بی‌مهری به وطن،

که به بهای وفاداری به اندیشه‌اش.

او از نسلی بود که ماند، اما حذف شد؛

کار کرد، اما مجال کار نداشت؛

و بزرگ ماند، بی‌آنکه در زمان حیاتش آن‌گونه که شایسته بود، قدر ببیند.

سینمایی که از بزرگان خالی شد

امروز این پرسش بیش از همیشه جدی است:

سینمای ایران بدون بیضایی، بدون تقوایی، بدون مهرجویی، چیست؟

نسلی رفت که سینما را «فهم» می‌کرد، نه صرفاً «تولید».

نسلی که تاریخ و اسطوره را به زبان تصویر ترجمه می‌کرد.

بهرام بیضایی رفت؛

در روز تولدش،

در غربت،

و سینمای ایران، یک‌بار دیگر، تنها‌تر شد.

نویسنده: فرنوش آباء

 

نظرات

نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.

پربازدیدترین
آخرین اخبار