تعلیق در قاب، کلیشه در متن

شغال؛ سریالی با قاب‌های تماشایی و قصه‌ای نیمه‌جان

اگر در قسمت‌های آینده، تیم نویسندگی به جای افزودن شخصیت‌های تازه، به عمق روابط موجود بپردازد، «شغال» می‌تواند از دام کلیشه‌ها رها شود و کارگردانی توفیقی نیز به حق خودش برسد: ساخت یک معمای جنایی جذاب در استاندارد شبکه نمایش خانگی ایران.

کد مطلب: ۳۵۰۸۳
لینک کوتاه کپی شد
شغال؛ سریالی با قاب‌های تماشایی و قصه‌ای نیمه‌جان
به گزارش روبرونیوز،

   بهرنگ توفیقی در این سال‌ها به عنوان یکی از کارگردانانی شناخته می‌شود که به خوبی قواعد «قصه‌گویی تصویری» را درک کرده است.

   او در سریال‌هایی مثل پروانه، عاشقانه و آقازاده نشان داده که می‌تواند از دل موقعیت‌های آشنا، تعلیق بسازد. «شغال» هم ادامه‌ همین مسیر است؛ اما این‌بار در دل یک معمای جنایی – خانوادگی.

کارگردانی؛ قوت در میزانسن، ضعف در ضرباهنگ

   توفیقی با دقت در طراحی قاب‌ها، استفاده از رنگ‌های تیره و نورپردازی سرد، فضایی را خلق کرده که حس تعلیق را به مخاطب منتقل می‌کند. نماهای بسته روی چهره‌ شخصیت‌ها، در لحظات بحرانی، به خوبی بار روانی صحنه را افزایش می‌دهد. انتخاب درست لوکیشن‌ها در تهران و شمال هم به باورپذیری سریال کمک کرده است.

  اما مشکل اصلی کارگردانی در «ریتم» است. توفیقی گاه اسیر همان چیزی می‌شود که در سریال‌های ایرانی زیاد دیده‌ایم: کش دادن بیش از حد صحنه‌ها. نماهایی که باید در سه ثانیه جمع شوند، تا هفت یا هشت ثانیه ادامه پیدا می‌کنند. این کش‌آمدن، انرژی تعلیق را هدر می‌دهد و باعث می‌شود مخاطب به جای غرق شدن در تعلیق، به ساعت نگاه کند.

فیلم‌نامه؛ معمایی پرشخصیت اما کم‌عمق

ایده‌ اولیه‌ «شغال» جذاب است: بازگشت یک شخصیت گمشده، خانواده‌ای ثروتمند در آستانه‌ فروپاشی، و رازی پنهان که همه را به هم گره می‌زند. اما همین ایده، در فیلم‌نامه بسط پیدا نمی‌کند. نویسندگان سریال تلاش کرده‌اند با معرفی شخصیت‌های متعدد، داستان را پیچیده کنند، اما این «تعدد» به جای عمق، باعث سطحی شدن روابط می‌شود.

شخصیت‌ها بیشتر «تیپ» هستند تا «کاراکتر». فرهاد کاویان همان پدر مقتدر و خاکستری همیشگی است، سیمین زنی است که میان عقل و احساس گرفتار مانده، و کامیار بیشتر از آن‌که «راز» داشته باشد، در حد یک بهانه‌ روایی باقی مانده است. همین تیپیکال بودن باعث می‌شود که تماشاگر خیلی زود بتواند حدس بزند مسیر روایت به کجا می‌رود.

دیالوگ‌نویسی هم از ضعف‌های فیلم‌نامه است. جملات زیادی حالت بیانیه دارند و به جای آن‌که بخشی از زندگی شخصیت‌ها باشند، بیشتر شبیه توضیحات نویسنده‌اند. در نتیجه، لحظاتی که باید بار عاطفی بالایی داشته باشند، مصنوعی و نمایشی به نظر می‌رسند.

 کارگردانی در برابر فیلم‌نامه؛ نبرد نابرابر

توفیقی در «شغال» تلاش کرده با تکنیک‌های بصری، ضعف‌های فیلم‌نامه را جبران کند. میزانسن‌های دقیق، نماهای بلند از خیابان‌های خالی و موسیقی تعلیق‌آمیز همه نشان می‌دهد او می‌خواهد خلأ متن را با تصویر پر کند. اما وقتی دیالوگ‌ها فاقد جان هستند و شخصیت‌ها فقط پوسته‌اند، حتی کارگردانی منسجم هم نمی‌تواند اثر را نجات دهد.

«شغال» بیشتر از آن‌که قربانی ضعف بازیگری یا کمبود بودجه باشد، اسیر ناهماهنگی میان کارگردانی و فیلم‌نامه است.

توفیقی همچنان بلد است چطور از تصویر، رمز و راز بسازد، اما وقتی متن نمی‌تواند شخصیت‌ها را جان بدهد و گره‌ها را عمیق کند، این تلاش بیشتر به نمایشی از تکنیک تبدیل می‌شود تا روایتی ماندگار.

اگر در قسمت‌های آینده، تیم نویسندگی به جای افزودن شخصیت‌های تازه، به عمق روابط موجود بپردازد، «شغال» می‌تواند از دام کلیشه‌ها رها شود و کارگردانی توفیقی نیز به حق خودش برسد: ساخت یک معمای جنایی جذاب در استاندارد شبکه نمایش خانگی ایران.

نویسنده: فرنوش آباء

نظرات

نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.

پربازدیدترین
آخرین اخبار