زلزله حقوقی در نمایش خانگی؛ قاضی دیوان عدالت میگوید نه ساترا، نه صداوسیما صلاحیت تنظیمگری ندارند!
سعید دلفانی، قاضی دیوان عدالت اداری، در یادداشتی در روزنامه ایران عملاً مشروعیت حقوقی تنظیمگری ساترا و صداوسیما در حوزه نمایش خانگی را زیر سؤال برده و از بحرانی ساختاری سخن گفته که دیگر نمیتوان آن را یک اختلاف اداری ساده دانست.
اظهارنظر صریح یک قاضی دیوان عدالت اداری، بار دیگر مناقشه قدیمی اما پرتنش «چه نهادی متولی نمایش خانگی است؟» را به صدر اخبار بازگردانده؛ آنهم اینبار نه از زبان فیلمسازان یا پلتفرمها، بلکه از دل ساختار قضایی کشور.
سعید دلفانی، قاضی دیوان عدالت اداری، در یادداشتی در روزنامه ایران عملاً مشروعیت حقوقی تنظیمگری ساترا و صداوسیما در حوزه نمایش خانگی را زیر سؤال برده و از بحرانی ساختاری سخن گفته که دیگر نمیتوان آن را یک اختلاف اداری ساده دانست.
از دعوای مجوز تا بحران حکمرانی رسانهای
به گفته دلفانی، آنچه امروز در حوزه نمایش خانگی جریان دارد، یک کشمکش معمول بین دو دستگاه نیست، بلکه تعارض نهادی عمیق میان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ساتراست؛ تعارضی که ریشه در تعریف نادرست از «تنظیمگر» دارد.
او تصریح میکند:
«ساترا بهواسطه پیوند نهادی با صداوسیما، همزمان در موقعیت داور و بازیگر بازار قرار گرفته است.»
این جمله، کلیدواژهای مهم دارد: تنظیمگر ذینفع؛ مفهومی شناختهشده در حقوق عمومی که به وضعیتی اشاره میکند که نهاد ناظر، خود در همان بازاری فعالیت دارد که قرار است بر آن نظارت کند.
وقتی داور، خود در زمین بازی است
به باور این قاضی دیوان عدالت، چنین وضعیتی مصداق روشن تحریف تنظیمگری (Regulatory Capture) است؛ یعنی جایی که تصمیمات نظارتی نه بر اساس منافع عمومی، بلکه متأثر از منافع نهادی اتخاذ میشود.
در این چارچوب، ساترا نهتنها تنظیمگر بیطرف نیست، بلکه بهدلیل وابستگی به صداوسیما، در رقابت مستقیم با پلتفرمهای نمایش خانگی قرار دارد؛ رقابتی که نتیجه آن میتواند محدودسازی، ممیزی سلیقهای و تضعیف بازار مستقل تصویر باشد.
ارشاد؛ متولی فرهنگی یا قربانی ساختار؟
دلفانی در مقابل، به نقش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اشاره میکند؛ نهادی که بهگفته او، مأموریتش «حمایت و ارتقای تولیدات فرهنگی» است و در بستر رویههای اداری شناختهشده، امکان رعایت حقوق ذینفعان را فراهم میکند.
اما این پرسش جدی مطرح میشود:
اگر ارشاد متولی سیاستگذاری فرهنگی است، چرا عملاً از فرآیند تصمیمگیری در مهمترین میدان تولید تصویر امروز ایران کنار گذاشته شده؟
قانونیسازی تعارض منافع؟
بهزعم این قاضی، بهرسمیت شناختن صلاحیت ساترا در وضعیت فعلی، پیامدهایی فراتر از یک اختلاف نهادی دارد:
- قانونیسازی تعارض منافع
- تضعیف رقابت منصفانه
- فرسایش اعتماد فعالان فرهنگی
- تثبیت امتیاز ساختاری برای یک نهاد خاص
او هشدار میدهد که ادامه این مسیر، نهتنها کیفیت حکمرانی رسانهای را ارتقا نمیدهد، بلکه آن را به سمت انحصار، بیاعتمادی و تصمیمگیریهای غیرشفاف سوق میدهد.
نمایش خانگی؛ قربانی بلاتکلیفی حقوقی
در شرایطی که نمایش خانگی به مهمترین موتور تولید محتوای تصویری کشور تبدیل شده، این بلاتکلیفی حقوقی، بیش از همه به ضرر:
- فیلمسازان
- سرمایهگذاران
- پلتفرمها
- و در نهایت مخاطبان تمام میشود.
بازاری که میتوانست با قواعد شفاف رشد کند، حالا زیر سایه تصمیمهای متناقض و نهادهای رقیب، مدام دچار شوک و توقف میشود.
پرسش نهایی: چه کسی حق تنظیمگری دارد؟
اظهارات سعید دلفانی یک پرسش اساسی را پیش میکشد:
اگر نه ساترا و نه صداوسیما صلاحیت تنظیمگری ندارند، پس چه نهادی باید سکان نمایش خانگی را به دست بگیرد؟
پاسخ او روشن است:
بازگشت به قانون، شفافسازی مرز صلاحیتها و ایجاد نهاد تنظیمگر مستقل، بیطرف و غیرذینفع.
شاید این یادداشت، نه پایان یک دعوا، بلکه آغاز جدیترین بازاندیشی حقوقی درباره آینده نمایش خانگی در ایران باشد؛ آیندهای که حالا بیش از همیشه، در گرو تصمیمهای شفاف و شجاعانه است.
نویسنده: آرزو ایرانیخواه