درباره بازگشت هانیه توسلی به عرصه تصویر
هانیه توسلی و «کنکِل»: بازیگری که نمیخواهد دیده شود، اما نمیشود او را ندید
بازی هانیه توسلی بر پایه سکوتها، نگاههای نیمهتمام و زبان بدن است. بدون اغراق، بدون دکوپاژ بازیگرانه. در صحنههایی که بسیاری از بازیگران تلاش میکنند با بازی بیرونی توجه جلب کنند، توسلی ایستاده و ایستا بازی میکند، و اتفاقاً همین سکون، تبدیل به عنصر دراماتیک اصلی شخصیتش شده.

بازگشت هانیه توسلی به ویاودیها در سریال «کنکِل»، در ظاهر کماهمیت به نظر میرسد؛ نه نقش اول، نه در مرکز تبلیغات، نه با طراحی پرزرقوبرق؛ اما اگر دقیق نگاه کنیم، متوجه میشویم که این «بازگشت بیحاشیه»، اتفاقاً یکی از هوشمندانهترین تصمیمهای بازیگری توسلی در سالهای اخیر بوده.
او نقش زنی را ایفا میکند که مثل خودش، سالهاست در متن ماجرا نیست. زنی فروخورده، خاکستری، و سرشار از تضاد درونی. اینجا خبری از بازی بیرونی و پرنوسان نیست. در عوض، هانیه توسلی با ابزارهای کمهزینه اما دقیق بازی میکند:
نگاههایی که نیمهتمام میمانند، مکثهایی که از اضطراب میگویند، سکوتهایی که بیشتر از دیالوگ حرف دارند.
او بهجای اینکه احساسات را فریاد بزند، آنها را قطرهقطره به سطح میآورد؛ بهطوری که مخاطب حس میکند شخصیت را نه از بیرون، که از درون میشناسد. لحظاتی هست که فقط یک پلک زدنِ اضافی از توسلی، روایت را پیش میبرد. این نوع بازی، ترکیبیست از کنترل و حذف؛ او خیلی چیزها را بازی نمیکند، تا چیزی که باید دیده شود، برجستهتر دیده شود.
با این حال، این بازی پر از ظرافت، گاهی با ریتم کلی سریال همخوانی ندارد. در چند اپیزود، بازی توسلی آنقدر آرام و فروخورده است که ممکن است از نظر مخاطب، تا مرز بیتأثیری برود. بهخصوص در صحنههایی که کارگردانی ریتم کند دارد، این نوع بازی در معرض «غیرقابل لمس شدن» قرار میگیرد. با این حال، اگر بینندهای صبور و دقیق باشی، در مییابی که توسلی مثل یک چرخدنده ظریف، لابهلای سازوکار داستان کار خودش را میکند.
بازی او یک نوع نبود نمایش عامدانه است؛ و این، جسارت میخواهد. بازیگری که بلد است با فاصله بازی کند، بدون آنکه سرد یا بیاثر شود، نشان میدهد به خودش و تکنیکش اعتماد دارد.
«کنکِل» سکوی پرتاب نیست، اما سکوی محک است و هانیه توسلی، در این آزمون، نشان داد هنوز میتواند بدون داد و فریاد، «بازی کند»؛ طوری که تماشاگر، ساعتها بعد از پایان اپیزود، هنوز حسی از او در ذهن داشته باشد. این همان چیزیست که خیلی از بازیگران در شلوغترین نقشها هم بهدست نمیآورند.
نویسنده نقد: فرنوش آباء