سینمای ایران در آیینه روز ملی؛ مرگ مولف، مهاجرت ستارهها
تولیدکنندگان و سرمایهگذاران بهجای جسارت در حمایت از آثار متفاوت، به همان فرمولهای امتحانپسداده پناه میبرند؛ فرمولهایی که مبتنی بر شوخیهای جنسی تلویحی، موقعیتهای تصادفی و روایتهای دمدستیاند. نتیجه اینکه هر سال، چندین فیلم با پوسترهای شبیه به هم، بازیگران تکراری و دیالوگهای از پیشحدسزده روانه پردهها میشوند. این چرخه بسته، نه تنها سینما را به سمت ابتذال کشانده، بلکه میدان را از آثار جدی، مولف و حتی کمدیهای خلاقانه گرفته است.

۲۱ شهریور، روز ملی سینماست؛ روزی که معمولاً باید بهانهای برای جشن گرفتن باشد، اما این سالها بیشتر شبیه روزی است برای مرور زخمها و پرسشهای بیپاسخ. سینمای ایران که زمانی با فیلمسازان مولف و آثار مستقلاش در جشنوارههای جهانی میدرخشید و سالنهایش پُر از تماشاگر بود، حالا به جایی رسیده که بسیاری از صندلیها خاک میخورند، فیلمسازان مستقل نفسشان به شماره افتاده و بازیگران مطرح ترجیح میدهند جلوی دوربین سریالهای پلتفرمها بروند تا روی پرده نقرهای.
سینمایی که مخاطبش را از دست داد
دیگر نمیشود انکار کرد؛ سینما برای بسیاری از مردم جذابیت گذشته را ندارد. بلیتهای گران، سالنهای نیمهخالی و فیلمهایی که اغلب شبیه هم شدهاند، باعث شدهاند سینما رفتن از یک «تجربه جمعی» به یک انتخاب فراموششده تبدیل شود. تماشاگر امروز راحتتر روی مبل خانه مینشیند و با یک اشتراک ماهانه، دهها سریال پرزرقوبرق را روی گوشی یا تلویزیون هوشمندش میبیند.
مهاجرت بزرگ؛ از پرده تا پلتفرم
وقتی مخاطب از سالنها فاصله گرفت، سرمایهگذارها هم راهشان را عوض کردند. پولهایی که زمانی صرف تولید فیلم سینمایی میشد، حالا به سمت پروژههای پرزرقوبرق سریالی رفتهاند. بازیگران هم این تغییر مسیر را بهتر از همه فهمیدند؛ چرا باید در فیلمی بازی کنند که نه معلوم است اکران میشود و نه تضمینی برای فروش دارد، وقتی میتوانند در یک سریال پربیننده با دستمزد بالا و مخاطب میلیونی ظاهر شوند؟
مرگ تدریجی سینمای مولف
اما بیش از همه، این وضعیت برای فیلمسازان مستقل و مولف فاجعهبار بوده است. آنهایی که میخواستند روایت شخصیشان را بدون در نظر گرفتن فرمولهای تجاری روی پرده بیاورند، حالا با سه دیوار بلند روبهرو هستند: کمبود بودجه، سد ممیزی، و بیمهری سالنها. نتیجه؟ بسیاری از فیلمهای مولفانه یا اصلاً ساخته نمیشوند، یا اگر ساخته شوند، جایی برای دیده شدن پیدا نمیکنند.
چرا به اینجا رسیدیم؟
ترکیب چند عامل این بحران را رقم زده است:
- اقتصاد ضعیف و بازگشت نامعلوم سرمایه برای فیلمها
- ممیزیهای سختگیرانه که خلاقیت را در نطفه خفه میکنند
- تغییر عادتهای مخاطب در عصر اینترنت و پلتفرم
- ساختار ناکارآمد اکران و توزیع
- و در نهایت، ترس سرمایهگذارها از ریسک کردن روی آثار مستقل
کمدیهای مبتذل؛ نسخه تکراری نجات گیشه
یکی از روشنترین نشانههای بحران در سینمای ایران، سیطره کمدیهای سطحی و فرمولی است. سالنها پر شدهاند از فیلمهایی که بیشتر به شوخیهای اینستاگرامی و تئاترهای لوده شباهت دارند تا اثری سینمایی. داستانها اغلب کلیشهایاند، شخصیتها کاریکاتوری، و خندهها بیشتر از جنس لحظهای و سطحیاند تا عمیق و ماندگار. این کمدیهای تکراری شاید برای چند هفته گیشه را گرم کنند، اما در نهایت چیزی جز دلزدگی و بیاعتمادی مخاطب به سینما به جا نمیگذارند.
گیشهمحوری و فرمولهای تکراری
مشکل اینجاست که تولیدکنندگان و سرمایهگذاران هم بهجای جسارت در حمایت از آثار متفاوت، به همان فرمولهای امتحانپسداده پناه میبرند؛ فرمولهایی که مبتنی بر شوخیهای جنسی تلویحی، موقعیتهای تصادفی و روایتهای دمدستیاند. نتیجه اینکه هر سال، چندین فیلم با پوسترهای شبیه به هم، بازیگران تکراری و دیالوگهای از پیشحدسزده روانه پردهها میشوند. این چرخه بسته، نه تنها سینما را به سمت ابتذال کشانده، بلکه میدان را از آثار جدی، مولف و حتی کمدیهای خلاقانه گرفته است.
هنوز امیدی هست؟
با همه اینها، نمیشود گفت سینما کاملاً مرده است. هنوز هم فیلمسازانی هستند که با همه سختیها چراغ آثار مولفانه را روشن نگه داشتهاند. هنوز تماشاگرانی هستند که دنبال تجربه متفاوتاند و برای یک فیلم جدی بلیت میخرند. حتی پلتفرمها هم میتوانند فرصتی باشند، اگر به جای دنبالهروی صرف از سلیقه تجاری، به آثار مستقل هم میدان بدهند.
روز ملی سینما؛ روز مطالبه
شاید مهمترین پیام روز ملی سینما همین باشد: این که وقت مطالبهگری است. اگر حمایتهای دولتی شفافتر و واقعیتر شود، اگر ساختار توزیع عادلانهتر باشد، اگر ممیزیها سبکتر شوند و اگر سرمایهگذاران به تنوع هنری بها بدهند، شاید هنوز بشود امید داشت که سینمای ایران دوباره به جایگاه گذشتهاش برگردد.
اما فعلاً واقعیت این است که چراغها در پلتفرمها روشنتر از سالنهای سینما هستند، و سینمای مولف ایرانی، بیش از هر زمان دیگری، در خطر فراموشی است.
نویسنده: فرنوش آباء